••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

لطیفه های قرآنی

پيامبر زن

در زمان خلافت الواثق باللّه، زنى را به جرم ادعاى نبوّت، دستگير كردند و به نزد خليفه بردند. خليفه پرسيد: «آيا تو قبول دارى كه محمّد بن عبدالله صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله پيامبر و فرستاده خداست؟» گفت: «بله». خليفه گفت: «مگر ايشان نفرموده‏ اند كه لا نَبِىَّ بَعْدى». زن گفت: «آرى، ولى ايشان نگفتند: لا نَبِيةَ بَعْدى».

+ نوشته شده در یک شنبه 26 مهر 1394برچسب:لطیفه های قرآنی,داستان کوتاه,داستان در مورد پیغمبر اسلام,داستان در مورد اصحاب پیامبر, ساعت 18:1 توسط آزاده یاسینی


لطیفه های قرآنی

خطبه

در چاه روزى، متوكّل به همنشينان خود گفت: «از مطاعنى كه به عثمان، نسبت داده مى‏ شود اين است كه وقتى ابوبكر خليفه شد و از منبر بالا رفت، يك پله پايين‏تر از جايگاه پيامبر صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏آله نشست؛ و وقتى عمر خليفه شد، يك پله پايين‏تر از جايگاه ابوبكر نشست. ولى هنگامى كه عثمان به خلافت رسيد، احترام پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله و خلفا را رعايت نكرد و در بالاترين نقطه منبر جلوس نمود». يكى از حضّار گفت: «پس عثمان، حق زيادى بر گردن شما دارد. زيرا اگر او سنّت شيخين را نمى‏ شكست و هر يك از خلفاى بعد او، يك پله پايين‏تر مى ‏آمدند، حالا مى‏ بايست شما در درون چاه، براى ما خطبه مى‏ خوانديد».

+ نوشته شده در چهار شنبه 22 مهر 1394برچسب:لطیفه های قرآنی,داستان کوتاه,داستان در مورد پیغمبر اسلام, ساعت 8:38 توسط آزاده یاسینی


لطیفه های قرآنی

تقيه

ابن جوزى واعظ، بنابر نظر بعضى از بزرگان، شيعه مذهب بوده و از روى تقيه، اظهار تسنّن مى‏كرده است. از او پرسيدند: «خليفه بلافصل پيامبر صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏ آله، على عليه‏ السلام بود يا ابوبكر؟» گفت: «كسى كه دخترش در خانه او بود.» "اين جمله دو پهلوست. يكى اينكه: خليفه بلافصل، على عليه‏ السلام است كه دختر پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله در خانه على عليه‏ السلام است. دوم اينكه: خليفه بلافصل، ابوبكر است كه دختر ابوبكر در خانه پيامبر صلى‏ الله ‏عليه‏ و ‏آله مى‏باشد" . و همچنين در مورد تعداد خلفاى بعد از حضرت رسول صلى‏ الله ‏عليه‏ و ‏آله از او سؤال كردند. گفت: «چند بار بگويم چهار نفر، چهار نفر، چهار نفر.» "در اينجا نيز معلوم نيست كه آيا منظور او، واقعا چهار نفر است كه طبق نظر اهل سنّت مى‏باشد. يا منظورش سه تا چهار تا يعنى دوازده تا است كه طبق نظر مذهب تشيع مى‏ باشد" .

+ نوشته شده در سه شنبه 10 شهريور 1394برچسب:لطیفه های قرآنی,داستان کوتاه,داستان در مورد پیغمبر اسلام,داستان در مورد اصحاب پیامبر, ساعت 8:52 توسط آزاده یاسینی


لطیفه های قرآنی

عزل از نبوّت

شخصى ادعاى پيامبرى كرد. او را نزد خليفه بردند. خليفه گفت: «چه مى‏گويى و حرف حسابت چيست؟» گفت: «من پيغمبر خدا هستم و هر سه روز يك‏بار، جبرئيل بر من نازل مى‏شود.» خليفه گفت: «معجزه‏اى نشان بده.» گفت: «تا جبرئيل نيايد، نمى‏توانم معجزه‏اى نشان بدهم..» خليفه پرسيد: «جبرئيل كى مى‏آيد؟» گفت: «تازه رفته است و سه روز ديگر مى‏آيد». خليفه احساس كرد كه او در اثر ضعف و گرسنگى، دچار مشكل روانى شده و خبط كرده است. دستور داد او را در مطبخ خانه مخصوص خليفه ببرند و از غذاهاى خوب و مقوّى به او بخورانند. بعد از سه روز كه او را حاضر كردند، خليفه گفت: «اى پيغمبر بر حق! حالت چطور است؟» گفت: «حالم خيلى بهتر از سابق است». خليفه پرسيد: «آيا در اين چند روز، جبرئيل بر تو نازل شده است؟» گفت: «آرى، قبلاً هر سه روز يك‏بار مى‏آمد و حالا هر روز سه بار مى‏آيد». خليفه پرسيد: «آيا پيغامى هم برايت آورده است؟» گفت: «آرى، جبرئيل نازل شد و گفت: «حقّت سلام مى‏رساند و مى‏فرمايد كه خوب جائى پيدا كرده‏اى. مبادا آنجا را ترك كنى و به جاى ديگرى بروى؛ و الاّ تو را از درجه پيغمبرى ساقط خواهم كرد».

+ نوشته شده در پنج شنبه 22 مرداد 1394برچسب:لطیفه های قرآنی,داستان کوتاه,داستان در مورد پیغمبر اسلام,داستان در مورد امام علی , ساعت 13:6 توسط آزاده یاسینی


لطیفه های قرآنی

ممانعت از كار خداوند

دو نفر شيعه و سنّى، در مورد معاويه بحث مى‏كردند. شيعه گفت: «معاويه اهل جهنّم است». سنّى گفت: «معاويه از صحابه پيامبر بود؛ پس اهل نجات است و خداوند او را به بهشت مى‏برد.» شيعه گفت: «اگر خداوند بخواهد معاويه را به بهشت ببرد، ما شيعه‏ها نمى‏گذاريم.» سنّى با تعجّب پرسيد: «چگونه از كار خداوند جلوگيرى مى‏كنيد؟» شيعه گفت: «همان طور كه خداوند جل جلاله مى‏خواست على عليه‏السلام را خليفه كند و شما جمع شديد و نگذاشتيد».

+ نوشته شده در سه شنبه 20 مرداد 1394برچسب:لطیفه های قرآنی,داستان کوتاه,داستان در مورد پیغمبر اسلام,داستان در مورد اصحاب پیامبر, ساعت 11:26 توسط آزاده یاسینی


لطیفه های قرآنی

دوست داشتن عايشه

مردى ناصبى از شيعه‏ اى پرسيد: آيا تو عايشه را دوست دارى؟ شيعه گفت: آيا تو راضى مى‏شوى من زن تو را دوست داشته باشم؟ناصبى گفت: نه. شيعه گفت: پس چرا چيزى را كه شايسته زن خودت نمى‏ دانى، شايسته زن رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله مى‏ دانى؟

+ نوشته شده در یک شنبه 18 مرداد 1394برچسب:لطیفه های قرآنی,داستان کوتاه,داستان در مورد پیغمبر اسلام,داستان در مورد شیعیان, ساعت 12:52 توسط آزاده یاسینی


لطیفه های قرآنی

قناعت

ابوذر غفارى به همراه يكى ديگر از صحابه، مهمان سلمان فارسى بود. سلمان، كمى نان و نمك آورد و گفت: «اگر رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله از تكلّف نهى نفرموده بود، چيز بهترى حاضر مى‏كردم». ابوذر گفت: «اگر مقدارى سبزى باشد، تكلّف نيست». سلمان به دكّان سبزى فروشى رفت و چون پولى نداشت، آفتابه‏اش را گرو گذاشت و كمى سبزى خريد. وقتى غذا تمام شد، ابوذر گفت: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى قَنَعَنا بِما رَزَقَنا؛ شكر خداى را كه ما را به آنچه كه روزيمان فرموده، قانع ساخته است». سلمان گفت: «اگر قانع بوديد، آفتابه من گرو نمى‏رفت.»

+ نوشته شده در جمعه 16 مرداد 1394برچسب:لطیفه های قرآنی,داستان کوتاه,داستان در مورد پیغمبر اسلام,داستان در مورد اصحاب پیامبر, ساعت 12:14 توسط آزاده یاسینی


لطیفه های قرآنی

امامزاده يعقوب

مردي درباره زندگي پيامبران صحبت مي‌كرد. در ضمن صحبتهايش گفت: «حضرت امامزاده يعقوب را در مصر، بالاي گلدسته، شغال خورد.‌» يكي از مستمعين گفت: «حضرت آقا! آنكه مي‌گويي، امامزاده نبود و پيغمبرزاده بود. يعقوب نبود و يوسف بود. در مصر نبود و در كنعان بود. بالاي گلدسته نبود و ته چاه بود. شغال نبود و گرگ بود؛ و اصلاً خوردني در كار نبود و قضيه دروغ بود.‌»

+ نوشته شده در دو شنبه 12 مرداد 1394برچسب:لطیفه های قرآنی,داستان کوتاه,داستان در مورد پیغمبر اسلام,داستان در مورد امام علی , ساعت 11:8 توسط آزاده یاسینی


لطیفه های قرآنی

كفش خوري

ابو هريره جهت شوخي با پيامبر صلي الله عليه و آله، كفشهاي آن حضرت را برداشت و پيش خرما فروش رفت و آنها را گرو گذاشت و كمي خرما گرفت و نزد پيامبر بازگشت و شروع كرد به خوردن خرماها. پيامبر پرسيد: «ابوهريره، چه مي‌خوري؟‌» گفت: «كفشهاي رسول خدا را.‌»

+ نوشته شده در جمعه 9 مرداد 1394برچسب:لطیفه های قرآنی,داستان کوتاه,داستان در مورد پیغمبر اسلام,داستان در مورد امام علی , ساعت 12:36 توسط آزاده یاسینی


لطیفه های قرآنی

«لا» و «لنا»

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به همراه ابوبكر و عمر كه در طرفين حضرت بودند، قدم مي‌زدند. عمر گفت: «يا ابالحسن! أنت بيننا كالنّون في لنا» يعني: يا علي! تو در بين ما مثل نون «لنا» مي‌باشي (و منظورش اين بود كه ما دو تا، قدّمان بلندتر از توست.) حضرت علي عليه السلام در جواب فرمود: «لَوْ لَمْ أَكُنْ بَينَكُما لَكُنْتُما لا» اگر من در بين شما نبودم، شما «لا» مي‌شديد و هيچ بوديد.

بس تجربه كرديم در اين دير مكافات ،با دُرد كشان هر كه در افتاد بر افتاد،فرياد كه با زيركي آن مرغ سخن‌سنج ،پندار زدش راه و به دام خطر افتاد

+ نوشته شده در سه شنبه 6 مرداد 1394برچسب:لطیفه های قرآنی,داستان کوتاه,داستان در مورد پیغمبر اسلام,داستان در مورد امام علی , ساعت 16:1 توسط آزاده یاسینی


لطیفه های قرآنی

خلاصي از پادرد

پيامبر صلي الله عليه و آله در جمع اصحاب و انصار نشسته بودند و پاي مباركشان خسته شده بود؛ ولي با توجه به حيا و ادب بسيار بالايي كه داشتند، پاي مبارك را دراز نمي‌كردند. پس از گذشت لحظاتي، يك پايشان را دراز كردند و از حاضران پرسيدند: «اين پاي من، به چه چيزي شبيه مي‌باشد؟» هر يك از حضّار، به مقتضاي ذوق و سليقه خود، تشبيهاتي كردند و پيامبر هيچ يك را نپذيرفت. گفتند: «يا رسول اللّه! خودتان بفرماييد كه پاي مباركتان شبيه به چيست؟» حضرت، تبسمي كرده و پاي ديگرشان را نيز دراز نموده و فرمودند: «آن پاي من، به اين پاي من شبيه مي‌باشد.‌»

+ نوشته شده در یک شنبه 4 مرداد 1394برچسب:لطیفه های قرآنی,داستان کوتاه,داستان در مورد پیغمبر اسلام,داستان در مورد امام علی , ساعت 10:33 توسط آزاده یاسینی


لطیفه های قرآنی

خوردن هسته خرما

حضرت رسول صلي الله عليه و آله و حضرت امير عليه السلام مشغول خوردن خرما بودند و پيامبر صلي الله عليه و آله هر خرمائي كه مي‌خورد، هسته‌اش را به طور پنهاني در مقابل حضرت امير عليه السلام قرار مي‌داد. وقتي خرما تمام شد ـ و هسته‌هاي زيادي جلوي حضرت علي عليه السلام جمع شد و مقابل پيامبر صلي الله عليه و آله هيچ خرمائي نبود ـ حضرت رسول صلي الله عليه و آله به شوخي فرمودند: «مَن كَثُرَ نَواهُ فَهُوَ أَكُولُ» يعني: هر كس كه هسته بيشتري جلويش جمع شده، پرخور است. اميرالمؤمنين عليه السلام عرض كرد: «مَن أَكَلَ نَواهُ فَهُوَ أَكُولُ» يعني: هركس كه هسته‌ها را خورده، پرخور است.

+ نوشته شده در جمعه 2 مرداد 1394برچسب:لطیفه های قرآنی,داستان کوتاه,داستان در مورد پیغمبر اسلام,داستان در مورد امام علی , ساعت 15:0 توسط آزاده یاسینی